نویسنده: محمد جعفرى
حملهی صهیونیستها به کاروان آزادی و تداوم محاصرهی غزه به وسیلهی رژیم غاصب اسرائیل؛ نیروهای اسلامی مسلمانان را در آزمایش بزرگی قرار داد. در حالی که سالهاست برادران ایمانی آنها در غزه در محاصرهی اسرائیلیها میباشند این سؤال مطرح شد که آیا اینبار اقدامی مؤثر برای نجات فلسطینیها صورت خواهد گرفت یا این بار نیز مثل دفعات قبل مسلمانان منفعلانه منتظر اقدامات جهانی خواهند ماند تا در ته صف و ناامیدانه تنها دنبالهرو یا در حد تأئیدکنندهی اقدامات مؤثر جهانی برای شکستن حصر غزه باشند؟ دولتها و ملتهای مسلمان در آزمایشهای قبلی نیز نتوانستند در مقابل تجاوزهای غیر انسانی به برخی از مسلمانان اقدامی حتی در چارچوب صلح طلبی و آزادیخواهی در حد سایر صلحطلبان دنیا انجام دهند.
در حملهی آمریکا به افغانستان و عراق و حمله اسرائیل به لبنان و فلسطین و سایر جنایات بزرگ و کوچک علیه برخی از سرزمینهای اسلامی، عموم مسلمانان جهان نقش مؤثر و بازدارندهای نداشتند. اما در حمله آمریکا به عراق بزرگترین زنجیره جهانی ضد جنگ از سوی صلح طلبان اروپائی و آمریکائی شکل گرفت و مسلمانان ساکن در غرب در سایه ی این اعتراضهای خودجوش و مردمی توانستند اقدامات مؤثری را در کمک رسانی و افشاگری علیه جنایات نیروی نظامی غرب علیه مسلمانان صورت دهند. شاید از این زاویه ترکیه یک استثنا باشد. دولت اسلامگرای «رجب طیب اردوغان» که از قلب حکومت سکولار بیرون آمده، زیر فشار نظامیان سکولار ترکیه و با اتکاء به آراء عمومی و فضای نیمهدموکراتیک ترکیه توانست مواضع مستقل و همسو با افکار عمومی ترکیه در محکومیت جنایات اسرائیلیها بگیرد. حال اینکه سران اعراب که مدعی حمایت عربی از مردم فلسطین هستند یا موضوع منفعلانه و سکوت را اختیار کردهاند و مثل دولت مصر با اسرائیل در تداوم محاصره غزه همکاری نمودهاند یا اعتراض آنها در جایگاهی نبوده که افکار عمومی جهان و یا اراده دیگر دولتها را برای محکومیت اسرائیل و نجات مردم فلسطین تحریک کند. پرسش اصلی اینست که چرا اعتراض نخست وزیر ترکیه میتواند به عنوان یک موضوع مهم در محکومیت جنایات صهیونیستها در عرصه بین الملل علیه مردم غزه تلقی شود، اما اعتراض سران دیگر کشورهای اسلامی و عربی از چنین تأثیری برخوردار نیست؟
سران دولتها و مردم دنیا میدانند که رجب طیب اردوغان رهبر منتخب ملت خود است و در فضای دموکراتیک و تنها با اتکاء به آراء مردم به قدرت رسیده است. او با کودتا یا زور نظامی حکومت خود را تشکیل نداده است، لذا اعتراض و دیدگاه او، اعتراض و دیدگاه اکثریت مردم ترکیه است. اما در سایر کشورهای اسلامی چنین است. در اکثر کشورهای اسلامی سران حکومت ادای همراهی ملت را با خود در میآورند ولی به ملت خود اجازه سخن گفتن نمیدهند و خود را سخنگوی ملت میدانند. مردم دنیا و سران دولتهای جهان این واقعیت را میبینند، لذا حتی به اعتراض بر حق مسئولان حکومتی کشورهای اسلامی توجه نمیکنند وآن را بدون پشتوانه حقیقی مردم میدانند. مسأله بعد تفاوت میان مردم ترکیه در اعتراضهای فعال، خودجوش و مردمی در محکومیت جنایات اسرائیلیها علیه غزه و راه اندازی کاروان آزادی برای شکستن محاصره غزه است. اما این اتفاق در دیگر کشورهای اسلامی به ندرت اتفاق میافتد.
زیرا نظام استبدادی در این کشورها مردم را مسئولیتگریز بار میآورد. در نظام استبدادی دولت به جای مردم فکر میکند، به جای مردم حرف میزند، به جای مردم و افکار عمومی قضاوت میکند و به جای مردم شعار میدهد و موضع میگیرد. اوج مشارکت مردم همراهی با مواضع دولت و تأیید آنست. طبیعی است که در این شرایط مردم منفعل، مأیوس و مسئولیتگریز هستند، زیرا حق هیچ اعتراض مستقلی را حتی اگر همسو با سیاست، دولت و حکومتشان باشد را ندارد. در این جوامع نگاه دولت و حکومت به مردم به عنوان افرادی است که فقط در حدود بسیار خاص و در حد تأیید نظرات حکومت حق مشارکت دارند. لذا اگر دولت مایل باشد مشارکت وحضور مردمی صورت میگیرد، ولی اگر دولت مایل نباشد مشارکت و حضوری در کار نخواهد بود. حاکمیت استبداد در سرزمینهای اسلامی، ملتهای مسلمان را در این کشورها مسئولیتگریز و بی تفاوت نموده است.آنها در بسیاری از مواقع نسبت به بدیهی ترین حقوق خود و برادران دینی خود بی تفاوتند و در هر واقعهای منتظر عمل یا دستور دولت هستند. حال اینکه در ترکیه و حتی کشورهای غربی وضع برای مسلمانان به گونهای دیگر است. در این کشورها مردم با حس مسئولیت پذیری بالا با وقایع برخورد میکنند و در ارائه خدمات انسانی منتظر دولت یا حکومت نمیمانند. به همین دلیل تفاوت رفتار مسلمانان در جوامع استبدادی یا دموکراتیک بسیار زیاد و عمیق است.
نظرات
السلام علیکم<br /> <br /> شما خیلی درست فرمودید. و میخواهم چیز های دیگری هم اضافه کنم.<br /> اینکه دولت های استبدادی و استکلابی و مرتجع مانند دولت های عربی قسمیکه عرض کردید نمیخواهند که کسی جراءت سخن زدن خلاف حکومت هم کند.برعلاوه انها خیلی از افراد را بندی و لت و کوب کردند و حتی نام و نشان انها گم شده است. این مسایل داخلی ان دولت ها هستند و بیرونی ان اینست که انها عدهء از افراد را در هر کشور های اسلامی کمک میکنند که یک جماعت مرتجع بسازند که جز مسایل کوچک دین را تبلیغ میکنند و پول گزاف هم میدهند. و ان افراد چون مشکل اقتصادی ندارند بسیاری از افراد را دور خود جمع کرده مانند خود مرتجع میسازند. اما یک روز هم از سیاست اسلامی و مسایل عمدهء در کشور بحث نمیکنند. مانند جماعت اهل حدیث در پاکستان وغیره. انها خلاف استعمار و استثمار هیچ سخنی در دهان نمی ارند. <br /> <br /> این دولت های استبدادی برای مرتجع ساختن افراد نه بلکه در درون ملک بلکه در بیرون ملک هم فعالیت میکنند. و از ملا و علمای مرتجع چون خود دیگران علما را بدنام و توسط دسیسه ها از بین میبرند.
این است پیام از خدا<br /> خیزید مردم خود بپا !<br /> لیک دولت خودکامه<br /> مردم خواهد بیکاره<br /> خود را خواند چون پدر <br /> ملّت ماند در صغر<br /> از حق ماند چون عاری<br /> کارش شود بی عاری<br /> دولت که گفت از خدام<br /> طاعت خواهد خود مدام<br /> خدای دهد بس نعمت<br /> تا خلق نماید همّت<br /> دیوان که شد اژدها<br /> خلقان فتد از نوا<br />
احزاب نیز مانند حکومت ها هستند استبداد حزبی بقیه کادر ها را مسوولیت گریز می کند<br />